دنیای من اتاق کوچکی است
که تمام اوقات در آن می مانم
و تنها تخت در گوشه ی آن
مرا شب ها به آغوش می کشاند
و بالشک کوچک بالینم
اشکهایم را با نوازش پاک می کند
دنیای من برای من است با من
در آن لحظه که سر تا سر دیوارهایش را
آیینه آویخته ام
و آن پر شده از من
برای بهبود درد های تنم
دست های عروسک کوچکم را می خواهم
و خراب شدن وسایل اتاقم را بهانه ای برای گریستن می دانم
من از شب های سرد زمستان به زیر هزار پتو پناه می برم
و از گرمای تابستان تک پنجره ی کوچک آن را می گشایم
شادی و غم دل را
با تک ساز امید در میان گذارم
برای تسکین غم الهه ی ناز می نوازم
زمانی که همچون شهر آشوب می نمایم
دنیای من خلاصه در سجاده عشق است
و بهترین یادگار کعبه ی دل
قرآن کوچک ختم شده با پاکی روح
دنیای من برای من است با من
و آن پر شده از من ..............
چ . ب : من آدمک کوچک آهنی بسته به حرف اینو اون و در دست همه مخصوصا خدا !
چ . ب : خسته ام از این زندان به ظاهر بزرگ !
چ . ب : دلتنگ خودم ! خسته شدم از رقصیدن به هر ساز غمگینی !
چ . ب : خسته ام از تظاهر ، وانمود ... عروسک خیمه شب بازی اینو اون !
چ . ب : من از آدم بزرگ کوچیک بودن ، از نی نی کوچولوی بزرگ شده خسته ام !
چ . ب : من از این همه فکر و خیال بی عمل ترسونم ! از دل خوش شدن به سراب زندگی دلگیر !
چ . ب : منم نمیخوام سخت بگیرم ، این زندگی منو خیلی سخت گرفته ! انگار که آسمون من همه جا سیاه شده !
چی بگم : وااااااااااااااااااااااای خدا جونم به دادم برس ! آخه من به تنگ اومدم دیگه !!!
:: موضوعات مرتبط:
دست نوشته ها ,
دنیای من ,
,
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12